جدول جو
جدول جو

معنی راست دل - جستجوی لغت در جدول جو

راست دل
ساده دل، پاک دل، خوش قلب
تصویری از راست دل
تصویر راست دل
فرهنگ فارسی عمید
راست دل(دِ)
که دلی راست دارد. که دور از کجی و بددلی است. پاکدل:
کسی را ندیدم از ایران سپاه
بجز راست دل رستم نیکخواه.
فردوسی.
ازو پهلوان جست راه سخن
که ای راست دل گوژپشت کهن.
(گرشاسبنامه ص 96).
پشت خم راست دل بخدمت تو
همچو نون والقلم همه کمر است.
خاقانی.
و نجم الدین ابی جعفر احمد عمران که او را وزیر راست دل گفتندی. (جامع التواریخ رشیدی)، ساده دل: عبداﷲ (بن عباس علی) را گفت: تو مردی راست دلی و دلیر این کار بدلیری تباه خواهی کرد. (مجمل التواریخ والقصص). و ترک با ادب و عقل بود و راست دل. (مجمل التواریخ والقصص)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست شدن
تصویر راست شدن
راست گردیدن، راست گشتن
برپاخاستن، ایستادن، برخاستن، مقابل کج شدن و خم شدن، از کجی درآمدن
حقیقت پیدا کردن، به حقیقت پیوستن، مطابق درآمدن، درست درآمدن
مرتب شدن، سازگار شدن، درست شدن، رو به راه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست تک
تصویر راست تک
راست دو، راست رو، آنکه راست و مستقیم می رود، اسبی که راست می دود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست گو
تصویر راست گو
ویژگی کسی که سخن راست می گوید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست بر
تصویر راست بر
آنکه دیگری را به راستی و درستی راهنمایی می کند، برای مثال سپهبد ز ملاح فرزانه رای / بپرسید کای راست بر رهنمای (اسدی - ۱۶۷)، در علم هندسه شکلی هندسی با اضلاع مساوی و موازی، راست پهلو، مربع مستطیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست پا
تصویر راست پا
ویژگی ورزشکاری که با پای راست به توپ ضربه می زند، در ریاضیات متساوی الساقین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست رو
تصویر راست رو
آنکه به راه راست می رود، کسی که از راه راست منحرف نمی شود، راست رونده، برای مثال سعدیا راست روان گوی سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرود کج رفتار (سعدی۲ - ۶۴۷)
فرهنگ فارسی عمید
(کِ)
همینکه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
که قلم راست دارد. که خامه از کجی دور دارد. که جز راست ننویسد. نویسنده ای که محاسب درست و متدین باشد. (از آنندراج). کاتب و نویسندۀ راست و درست نویس، و محاسب درست حساب. (ناظم الاطباء) : و فرمود تا بهر ولایتی بیتکچی جلد برود و مجموع آن ملک دیه دیه مفصل بنویسد... و در بند توفیر و تکسیر نباشد... بیتکچیان بر موجب فرموده بولایت رفتند و هرچند مردم تمام معتمد و راست قلم کم یافت شود بقدر امکان کوشیده قوانین ولایات نوشتند و آوردند. (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 253)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
حالت راست دل. پاکدلی. صفا:
بر صید دل عاشق شاهین صفت و عاشق
در راست دلی با تو دارد صفت شاهین.
سوزنی.
، ساده دلی. رجوع به راست دل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رستم دل
تصویر رستم دل
آنکه دارای دل و جرات رستم است پر جرات دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست قلم
تصویر راست قلم
راستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
اليد اليمنى
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
Righthanded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
droitier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
右利きの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
دائیں ہاتھ والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
ডানহাতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
ใช้มือขวา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
mtiifu kwa kulia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
sağ el
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
오른손잡이
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
दाहिने हाथ का
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
ימני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
tangan kanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
rechtshandig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
diestro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
destro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
右手的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
praworęczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
правша
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
rechtshändig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
правша
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
destro
دیکشنری فارسی به پرتغالی